کد کده تربچه

       کد کده تربچه

افسوس
تنهاترین
مهر- محبت -صفا و صمیمیت و یک رنگی
نگارش در تاريخ شنبه 13 اسفند 1390برچسب:افسوس, توسط علی طوفان

دیروز دیدمش بعد نزدیک به یه ماه ولی فقط 2 ثانیه تونستم ببینمش و همونم تمام بدنم به لرزه در اومده بود و مث بید میلرزیدم و قلبم تن تن میتپید،خیلی دوس داشتم بدونم که اونم ذره ای از حال منو داره یا اینکه بی تفاوته و عین خیالشم نیست که حتما همینطور بوده... خیلی دوس داشتم  همونطور که هر وقت دلم میخواد مح

 

دیروز دیدمش بعد نزدیک به یه ماه ولی فقط 2 ثانیه تونستم ببینمش و همونم تمام بدنم به لرزه در اومده بود و مث بید میلرزیدم و قلبم تن تن میتپید،خیلی دوس داشتم بدونم که اونم ذره ای از حال منو داره یا اینکه بی تفاوته و عین خیالشم نیست که حتما همینطور بوده... خیلی دوس داشتم  همونطور که هر وقت دلم میخواد محکم بابابزرگمو بغلش میکنم تا کمی از دلتنگیام کم شه بپرم و محکم بغلش کنم ولی خب ما نامحرمیم و این کار گناه وگرنه از من بعید نبود... از طرفی هم دوس داشتم واسه همه بدرفتاریا و این همه دلتنگیام که ندیدنش بوجود آورد یکی بخوابونم تو صورتش تا کمی به خودش بیاد و بفهمه چقد اذیتم کرده و بعدشم سرمو بزار رو شونشو گریه کنم ولی این کارم خلاف چیزیه که خداجونم میپسنده و منم غلط بکنم اگه لحظه  ای این کارارو بکنم.......

فردا قراره ببینمش و واسه اخرین بار باهم بحرفیم و بعدشم دیگه یه عمر با یاد و خاطراتی که داشتیم سر کنم....

خدایا خودت که میدونی من حاضرم توی بدترین شرایط تا وقتی زنده ام کنارش باشم و تنهاش نزارم ولی نمیتونم بهش اینارو بگم چون نمیدونم اونم مث من دوسم داره یا نه!!!! اونقد منو رنجونده که دیگه حس نمیکنم بتونم چیزاییرو که میخواستمو بهش بگم... دیگه خجالت میکشم ازش... خدایا خودمو به دستای امن خودت میسپارم خودت به خی بگذرون ........

خدایا دریاب مرا ..

دو خط موازی زاییده شدند . پسرکی در کلاس درس آنها را روی کاغذ کشید . آن وقت دو خط موازی چشمشان به هم افتاد و در همان یک نگاه قلبشان تپید و مهر یکدیگر را در سینه جای دادند . خط اولی نگاهی پر معنا به خط دومی کرد و گفت : ما می توانیم زندگی خوبی داشته باشیم ... خط دومی از هیجان لرزید . خط اولی ..... و خانه ای داشته باشیم در یک صفحه دنج کاغذ .... من روزها کار می کنم . می توانم خط کنار یک جاده ی متروک شوم ... یا خط کنار یک نردبان . خط دومی گفت : من هم می توانم خط کنار یک گلدان چهار گوش گل سرخ شوم . یا خط کنار یک نیمکت خالی در یک پارک کوچک و خلوت ! چه شغل شاعرانه ای ... !‌در همین لحظه معلم فریاد زد :
دو خط موازی هیچ وقت به هم نمی رسند
و بچه ها تکرار کردند ......

 

 

 

کم بابابزرگمو بغلش میکنم تا کمی از دلتنگیام کم شه بپرم و محکم بغلش کنم ولی خب ما نامحرمیم و این کار گناه وگرنه از من بعید نبود... از طرفی هم دوس داشتم واسه همه بدرفتاریا و این همه دلتنگیام که ندیدنش بوجود آورد یکی بخوابونم تو صورتش تا کمی به خودش بیاد و بفهمه چقد اذیتم کرده و بعدشم سرمو بزار رو شونشو گریه کنم ولی این کارم خلاف چیزیه که خداجونم میپسنده و منم غلط بکنم اگه لحظه  ای این کارارو بکنم.......

فردا قراره ببینمش و واسه اخرین بار باهم بحرفیم و بعدشم دیگه یه عمر با یاد و خاطراتی که داشتیم سر کنم....

خدایا خودت که میدونی من حاضرم توی بدترین شرایط تا وقتی زنده ام کنارش باشم و تنهاش نزارم ولی نمیتونم بهش اینارو بگم چون نمیدونم اونم مث من دوسم داره یا نه!!!! اونقد منو رنجونده که دیگه حس نمیکنم بتونم چیزاییرو که میخواستمو بهش بگم... دیگه خجالت میکشم ازش... خدایا خودمو به دستای امن خودت میسپارم خودت به خی بگذرون ........



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





آرش و هلنا - Broken Angel